سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از کفاره گناهان بزرگ ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن است ، و غمگین را آسایش بخشیدن . [نهج البلاغه]
>>جعفری ( یکشنبه 90/2/4 :: ساعت 7:49 عصر)

اما گروه دوم ملائک، ملائک ساکن عالم مثال(عالم برزخ) هستند. این ملائک مثل موجودات جسمانی دارای شکل و رنگ و اندازه و امثال آن هستند. در این گونه ملائک حرکت به معنی مادی آن معنی ندارد لذا اگر بال داشته باشند، بال آنها برای حرکت نیست. بلکه بال آنها از مشخصات وجودی آنهاست. البته گمان نشود که این ملائک به شکل انسان بالدارند، بلکه اشکال متنوعی دارند و بعید نیست که فقط برخی از ملائک برزخی بال داشته باشند. اگر بخواهیم از دید فلسفی این مطلب را تحلیل کنیم شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که این ملائک بالدار ، صورتهای مثالی (برزخی) پرندگان زمین هستند ؛ چون طبق حکمت صدرایی، موجودات عالم مثال نزولی(عالم برزخ نزولی) علت موجودات عالم ماده اند؛ یا به عبارت دیگر موجودات عالم ماده از عالم مثال نزولی تنزّل یافته اند؛ بر این مبنا می توان گفت که موجودات مثالی بالدار در عالم ماده به صورت پرندگان متجلی شده اند ؛ و آن موجودات مثالی یا ملائک مثالی در واقع مدبّر این موجودات مادی هستند. این فرضیه فسلفی شاید با برخی روایات و آیات نیز قابل توجیه باشد. خداوند متعال می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏فرستیم»(حجر/21) طبق این آیه هر چه در عالم ماده است از عالم غیرمادی تنزل یافته است. همچنین خداوند متعال فرمود: « فالمدبرات امرا»(نازعات/5). « ابن عباس در تفسیر این آیه گفته است خدا فرشتگانی دارد غیر از حفظه که هر چه بر زمین افتد حتی یک برگ می نویسند»(بحارالانوار/56، ص206) شاید مراد از این مدبرات امر ، همان ملائکی باشند که از عالم مثال موجودات مادی را تدبیر می کنند.

امام باقر(ع) فرمودند: « برای خدای تبارک و تعالی فرشته ای است به شکل خروس سفید که سرش زیر عرش است و پاهایش در عمق زمین هفتم یک بال آن در مغرب است و بال دیگر آن در مشرق، خروسها بانگ نمی کنند مگر زمانی که او بانگ کند. پس زمانی که بانگ کند بال زند و سپس گوید: « سبحان الله، سبحان الله العظیم الذی لیس کمثله شیء پس خدای تبارک و تعالی جوابش می دهد و می گوید هر که بداند تو چه می گویی سوگند دروغ به من نمی خورد.»(من لایحضره الفقیه، ج1، ص483)

احادیث دیگری نیز مشابه این حدیث نقل شده ا ست در بحارالانوار ج24، ص254 و ج40، ص283 و ج56، ص174 و 183 و ج62، ص9.

از این روایات شاید بتوان استفاده نمود که این خروس ملکوتی که فرشته ای است از فرشتگان الهی مدبر خروس های زمینی است و از این جهت است که او هم به شکل خروس و دارای بال است و بعید نیست که دیگر پرندگان نیز دارای چنین ملکی در عالم ملکوت باشندیا این خروس غیر مادی و ملکوتی مدبّر آنها هم باشد ؛ کما اینکه دیگر موجودات عالم ماده نیز ممکن است مدبراتی شبیه خود در عالم مثال و مافوق آن داشته باشند.

امام باقر(ع) فرمودند: « ملائک حامل عرش در این زمان چهار عددند، یکی به صورت خروس است که از خداوند عزوجل طلب رزق می کند برای پرندگان و یکی به صورت شیر است که طلب رزق می کند از خداوند متعال برای درندگان و سومی به صورت گاو نر است که طلب روزی می کند برای چهارپایان و آن دیگری به صورت بنی آدم است که طلب رزق می کند از خداوند متعال برای فرزندان آدم(ع) و زمانی که قیامت شود حاملان عرض هشت عدد خواهند شد، خداوند عزوجل فرمود: « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه» » (من لایحضره الفقیه، ج1، ص483)

اما گروه سوم ملائک، ملائک مقرّبند که فراتر از عالم مثال و ساکن عالم عقولند. این گونه ملائک نه تنها از ماده که از آثار ماده نظیر شک و رنگ و اندازه و ... نیز منزّهند. بنابراین در این گونه از ملائک بال به معنی خاصّ آن که در ذهن ماست، معنی ندارد و اگر در مورد آنها نیز گفته شود که بال دارند شاید مراد مرتبه وجودی آنهاست یعنی هر چه ملکی بالهای بیشتری داشته باشد مرتبه وجودی او قویتر است گویی که بال د رعالم عقول، واحد سنجش شدت وجودی است. والله اعلم. البته این ملائک می توانند در عالم مثال نیز تنزل نمایند و این امکان وجود دارد که هر ملک مقربی در تنزل مثالی به مقدار شدت وجودیش دارای بال باشد. در روایت است که پیامبر(ص) فرمودند: « برای خدا فرشته ای است به نام دردائیل که شصت هزار بال دارد ... .»

و باز روایت شده از امام صادق(ع) از پدرش از جدش که فرمود: « در عرش تمثال همه مخلوقات خشکی و دریاست و این تأویل قول خداست که: « و اِن من شیءٍ الا عندنا خزائنه و ... .» » (روضه الواعظین، ج1، ص47) همچنین می توان گفت که ملاک مقرب نیز واقعا بال دارند ولی بال عقل نه بال حسی یا مثالی(برزخی) چون بال در ذهن ما نیز فارغ از شکل ورنگ و ماده است لذا بر همه بالها با هر رنگ و شکل و اندازه ای صدق می کند.

در مورد ملائکه عالم عقول روایات فراوانی است؛ حکما و عرفا نیز در این باب سخنان فراونی دارند لکن بیان آنها از حد این نامه فراتر بوده و محتاج مقدماتی است که تحصیل آنها سالها طول می کشد.

اما در مورد فطرس ملک، با وجود اینکه این جریان در چند روایت از معصوم(ع) روایت شده و در کتب مختلفی نقل شده از جمله در کامل الزیارات ابن قولویه که از کتب معتبر حدیث می باشد (کامل الزیارات، 140). همچنین در ضمن دعای مربوط به روز سوم شعبان که شیخ طوسی در مصباح المتهجد از قاسم بن علاء همدانی وکیل امام هادی(ع) از امام زمان(عج) نقل کرده است این جمله آمده است که «وعاذ فطرس بمهده...؛ و پناه آورد فطرس به گهواره او ... » (مصباح المتهجد، ص 826 - 827)، اما اشکالاتی که به ذهن می رسد از دو ناحیه است، یکی مسأله تصویر جسمانی که از ملائکه ارائه می گردد و دیگر منافات داستان با عصمت ملائکه که مورد تصریح قرآن کریم است.

اشکال اول با توضیحات فوق قابل حل است اما در مواجهه با اشکال دوم، دو نظر مختلف ارائه شده است:

عده‏اى از بزرگان معتقدند، داستان فطرس با آیات صریح قرآن که ویژگى‏هاى فرشتگان را برشمرده، آن‏ها را بندگان مطیع و کریم و شایسته خداوند معرفى مى‏کند و از هر نوع سرپیچى و نافرمانى پیراسته مى‏داند، سازگارى ندارد؛ پس باید این گونه روایات را نادرست شماریم؛ و به فرض درستى‏شان، بدان سبب که نکته‏اى فراتر از ادراک ما دارند، باید علمش را به اهلش یعنى اولیاى برگزیده الاهى واگذاریم و خود را در فهم آن ناتوان بدانیم.

در مقابل عده‏اى بر این باورند که فرشتگان اصناف و درجه‏هاى گوناگون دارند. گروهى مقرّبند و گروهى در درجه پایین‏تر جاى گرفته‏اند. روایاتی که هر گونه نافرمانى و سرپیچى را از فرشتگان نفى مى‏کنند، به فرشتگان مقرب مربوط است. فطرس از فرشتگان مقرب نبود تا از هر نوع سرکشى پیراسته باشد؛ به ویژه آن که تخلّف و سرپیچى فطرس در برخى روایات کندى و سستى ورزیدن خوانده شده که نوعى ترک اولى است نه گناه. چنان که پیامبران(ع) نیز درجات مختلف دارند: «تلک الرسل فضّلنا بعضهم على بعض؛8 بعضى پیامبران را بر بعضى برترى بخشیدیم.»

عده‏ای از انبیاء ترک اولى داشتند؛ ولى جمعى مانند پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و خاندان پاکش جز اراده الاهی اراده‏ای نداشتند و حتى از ترک اولی نیز پیراسته بودند.

در این بین آنچه به حق نزدیک تر به نظر می آید نظر اول است.

علّامه طباطبایی در کتاب « الرسائل التوحیدیة»، ص140 ، فرموده اند: تمام ملائک به نصّ قرآن کریم و بنا به احادیث متواتر، معصوم می باشند. احادیثی هم که در باب گناه نمودن هاروت و ماروت و دردائیل و فطرس آمده، اوّلاً احادیثی برخلافشان وجود دارد. ثانیاً اینها خبر واحدند؛ و خبر واحدی که در برابر نصّ آیات قرآن و احادیث متواتر قرار داشته باشد ارزشی ندارد.

خود اهل بیت(ع) نیز به صراحت فرموده اند: هر گاه سخنی به ما نسبت دادند که خلاف قرآن است، آن را به دور اندازید.

خداوند متعال در وصف ملائک فرموده است: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُون‏ ــــ و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند اجرا مى‏نمایند» ( التحریم:6).

عقلاً نیز گناه نمودن برای ملائک مجرّد فرض ندارد. چون گناه وقتی معنا دارد که تکلیفی باشد؛ و تکلیف جایی معنا دارد که تکامل راه داشته باشد؛ و تکامل جایی معنا دارد که حرکت ( خروج تدریجی از حالت بالقوّه برای رسیدن به حالت بالفعل) معنی داشته باشد؛ و حرکت جایی معنی دارد که حالت بالقوّه ممکن باشد؛ و قوّه از خواصّ مادّه است. پس موجود مجرّد، که مادّه ندارد، قوّه هم ندارد؛ و چون قوّه ندارد، حرکت اصطلاحی هم ندارد؛ و چون حرکت ندارد، تکامل (رسیدن به غایتی خاصّ) هم برایش فرض ندارد؛ و چون تکامل ندارد، تکلیف هم در موردش فرض ندارد. چون تکلیفی که کمالی در پی ندارد، عبث است. و حکیم کار عبث نمی کند.

http://perovan14masoom.parsiblog.com

 

 


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 2
بازدید دیروز:  9
مجموع بازدیدها:  172805