سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
>>جعفری ( چهارشنبه 87/10/4 :: ساعت 9:2 صبح)

                                                  

میلاد مسعودپیام آور توحید و مهربانی،حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) بر تمامی موحدین جهان تهنیت باد.

... سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت از بیابان به آبادی بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد (فاتت به قومها تحمله).

هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب باز ماند، آنها که سابقه پاکدامنی مریم را داشتند و آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند، تا آنجا که بعضی به شک و تردید افتادند، و بعضی دیگر هم که در قضاوت و داوری، عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند، و گفتند: حیف از آن سابقه درخشان، با این آلودگی! و صد حیف از آن دودمان پاکی که این گونه بدنام شد.

گفتند: ای مریم! تو مسلما کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! (قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا). بعضی به او رو کردند و گفتند ای خواهر هارون! پدر تو آدم بدی نبود، مادرت نیز هرگز آلودگی نداشت (یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا).

در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، تنها کاری که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسی کرد (فاشارت الیه).

اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعی آن را حمل بر سخره کردند و خشمناک شدند گفتند: مریم با چنین کاری که انجام داده‌ای قوم خود را مسخره نیز می‌کنی.

به هر حال به او گفتند ما چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا).

ولی این حالت چندان به طول نینجامید، چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و گفت: من بنده خدایم (قال انی عبد الله).

او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده (آتانی الکتاب).

و مرا پیامبر قرار داده است (و جعلنی نبیا).

و خداوند مرا وجودی پر برکت (وجودی مفید از هر نظر برای بندگان) در هر جا باشم قرار داده است (و جعلنی مبارکا اینما کنت).

و مرا تا زنده‌ام توصیه به نماز و زکات کرده است (و اوصانی بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا).

و نیز مرا نیکوکار و قدردان و خیرخواه، نسبت به مادرم قرار داده است (و برا بوالدتی).

و مرا جبار و شقی قرار نداده است (و لم یجعلنی جبارا شقیا).

و سرانجام این نوزاد (حضرت مسیح) می‌گوید: سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم، و آن روز که می‌میرم، و آن روز که زنده برانگیخته می‌شوم (و السلام علی یوم ولدت یوم اموت و یوم ابعث حیا).

 

« برگرفته از تفسیر نمونه، جلد 13، تالیف: زیر نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی »

 

 


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 17
بازدید دیروز:  48
مجموع بازدیدها:  173265