سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
>>جعفری ( جمعه 91/6/17 :: ساعت 1:17 صبح)

ِآیا عدل خداوند درباره همه انسانهااجرا شده است؟برای مثال فرزندی که در یک خانواده غرق در فساد و بی دین یعنی غربیه دنیا می آید با فرزندی که در یک خانواده بسیار مؤمن و معتقد به خدا درمهد اسلام و در جوار خانه خدا شهر مکه به دنیا می آید از لحاظ عدالت یکسان رفتارشده اند؟ و جزا و پاداش آنان بر یک اساس است؟

 

» نخست باید دانست در انتخاب و اختیارات انسان، سه عامل مهم «وراثت»، «محیط» و «تلاش» خود شخص دخالت دارد. افزون برآن متفاوت بودن استعدادها و ظرفیت های هوشی و حافظه و پدیده های روانی ای از این دست، که خود دارای حکمتی معقول و منطقی بوده، در گوناگونی رفتارهای اختیاری انسان، عوامل دیگری تأثیرگذار است که به برخی از آنها اشاره می شود:

       الف. کارهای اختیاری انسان، معمولا فرآیند زیر را طی می کند: پدید آمدن تصوری از کار و نتیجه آن، تصدیق این که کار مزبور، مقدمه ای برای دستیابی به نتیجه ای است و نیز تصدیق فایده مترتب بر آن کار و پدید آمدن شوق به خیر و کمال و فایده مترتب شونده بر کار مزبور در نفس، پدید آمدن شوق به خود آن کار در پرتو شوق قبلی و بالاخره پدید آمدن تصمیم بر انجام کار در صورت فراهم بودن شرایط و نبودن موانع. خلاصه آن که، عامل اصلی و محرک واقعی برای انجام کار، شوق به فایده آن است که بالعرض و مجازا، خود شوق، علت غایی نامیده می شود. البته سپری شدن فرآیند یاد شده، در هر کار اختیاری ضرورتی نداشته، علم و حب در این راستا، کافی بوده و در فرض هایی مانند خودیابی و غفلت زدایی که در بستر علم حضوری انجام می گیرد، بیشتر نمایان است.

       ب. چه در چشم انداز فرآیند تفصیلی نخست و چه در مدار حداقل فرآیند کارهای اختیاری انسان؛ یعنی محور دوم، انسان، دست کم کارهای اختیارهای خود را در پرتو آگاهی های اکتسابی از یک سو و معیارهایی که در حب ذات و خود دوستی برای خویش برگزیده است، انجام می دهد، پیداست، کارهای اختیاری مزبور، با توجه به ماهیت دو محور یاد شده که رهاورد تلاش و انتخاب خود اوست، جهت گیری های خاص خودش را خواهد داشت. در این جهت گیری ها، عوامل برونی و درونی بسیاری همواره بر انسان تأثیرگذار خواهند بود.

      ج. فعل اختیاری، معلول نفس بوده و نفس نیز بسته به نوع جهت دهی آن به وسیله اراده آزاد و مختار انسان، حالت انفعالی یا فعال خواهد داشت. هر چه نیروی مقاومت انسان در برابر عوامل تأثیرگذار برونی و درونی بیشتر باشد، در آن صورت، میزان نظارت و تسلط او بر نفس خویش نیز بیشتر شده و مهار سامان دهی رفتارهای اختیاری در حوزه گسترده تری به دست انسان خواهد افتاد. از این رو، هر چه انسان ظرفیت و توانمندی های نفس خود را از مراحل ضعیف به مراتب قوی تر بالا ببرد، نفس او بستر خیزش رفتارهای عالی تری خواهد بود. در آموزه های اسلامی، نماد جهت دهی نفس، تنظیم رفتار با توجه به اهداف متعالی نفس شناسانده شده است. رهروی در مسیر جهت گیری های وحی نیز از جمله سفارش های صریح قرآن کریم در این راستاست: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» (اسراء، آیه 9). «قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم» (مائده، آیه 16) از جمله آیاتی هستند که به این حقیقت اشاره کرده اند. خلاصه آن که گرچه اصل ویژگی اختیار، در همه انسان ها مشترک است ولی قلمرو کار کرد آن با عوامل گوناگونی پیوند خورده است که بخش زیادی از آن نیز با به کارگیری اختیار انسان در عرصه جهت دهی به فعالیت های نفس، بستگی دارد.

       برای مطالعه بیشتر ر.ک:

       - جبر و اختیار، مرحوم محمد تقی جعفری

       - جبر و اختیار، استاد جعفر سبحانی

       - جبرهای اجتماعی و اختیار یا آزادی انسان، ژرژ گورویچ، ترجمه: حسن حبیبی

       - اصول فلسفی و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، ج 3

      - تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 5، ص 254

      نتیجه آن که بهشت و جهنم، ثمره تلاش خود انسان بوده و دست یابی به آن، وامدار اعمال اختیاری خود اوست. شاید این سؤال نیز پیدا شود که چرا خداوند کافران را آفرید؟ خداوند که از ابتدا مى‏دانست آنها بد رفتار مى‏کنند و اهل شقاوت‏اند؛ چرا آنها را آفرید؟ پاسخش این است که اولاً خداوند مى‏دانست آنها با سوء اختیار خود به این راه کشیده مى‏شوند. و نفس آفرینش موجوداتى مختار که به اختیار خود بر اساس تکلیف رفتار کنند و به اعمال خیر روى بیاورند یا به سوء اختیار خود از تکلیف و مسؤولیت انسانیت روى بردارند و اهل شقاوت شوند؛ داراى حکمت و مصلحت است. و اگر این گروه خلق نمى‏شوند، اصلاً تکلیف معنا نداشت. ثانیا این فرد، فرزند و یا پدر و مادر بسیار کسان است. و اگر او آفریده نمى‏شد، پس باید پدران، مادران و فرزندان او نیز آفریده نمى‏ شدند. و لازم نیست که والدین یا فرزندان او نیز اهل شقاوت باشند.

       منابع:

       1. تفسیر المیزان، ج 8، ص 95 به بعد، ج 8، ص 119 به بعد (ترجمه فارسى آن)، بحث روایى مختلط بغیره.

       2. اصول کافى، ج 2، کتاب ایمان و کفر، بابهاى «طینة المؤمن و الکافر»، «فى ان الصبغة هى الاسلام»، صص 3 - 14 (متن عربى با توضیحات مرحوم علامه طباطبایى در ذیل صفحه 3 و 4).

       3. اصول کافى، ج 1، ص 150، (متن عربى با توضیحات مرحوم علامه طباطبایى، ذیل روایات باب المشیئة و الارادة).

       4. التحقیق فى کلمات القرآن، ج 7، ص 158 و 159.

      5. درس تفسیر استاد علامه آیت‏الله جوادى آملى.

=http://www.javab.ir/index.php?javabsaved=7&q

 


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 5
بازدید دیروز:  8
مجموع بازدیدها:  173126