سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس که در آسمان و زمین است، حتی ماهیان دریا، برای جویای دانش آمرزش می طلبند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
>>جعفری ( دوشنبه 87/12/5 :: ساعت 9:48 عصر)

                                                   28صفرتسلیت باد

       آخرین سفارش    

    زمان جدایی رسول خدا(ص) که نزدیک شد، یاران خویش را در خانه عایشه گرد آورد و بدانان سخت نگریست و اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: «مرحباً بکم، حیاکم الله، رحمکم الله، آواکم الله، حفظکم الله، رفعکم الله، وفّقکم الله، سلّمکم الله، قبّلکم الله». شما را به تقوای الهی سفارش

می‏کنم و توصیه می‏کنم خدا را در نظر داشته باشید. بر بندگان خدا برتری جویی نکنید و در زمین خدا خود را بالاتر از دیگران ندانید؛ زیرا خداوند به من و شما فرمود: «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرْضِ وَلافَساداً وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ».

   

    و سپس دستور داد مراسم تکفین و تدفین وی را چگونه انجام دهند و در مصیبت آن حضرت صدا را بلند نکنند. از جابر نقل شده که گفت: از رسول خدا(ص) شنیده است که قبل از رحلتش می‏فرمود: «نسبت به خداوند حسن ظن داشته باشید». پیامبر اسلام(ص) بیم آن داشت که مبادا امتش از تمایلاتی که به ترک نماز منتهی می‏شود، پیروی کنند و کبر و غرور بر آنان چیره گردد، از این رو بدانان سفارش فرمود نماز را به‏پای دارند و به زیردستان و بردگان و خدمتکاران خویش، مهربانی کنند. اَنَس می‏گوید: آن‏گاه‏که حضرت در آستانه رحلت قرارگرفت، غالب سفارشات آن بزرگوار، اقامه نماز و نیکی به زیر دستان بود.

   

   

    آخرین لحظات

   

    مسلمانان برای امتثال دستور پیامبر(ص) نماز را تا روز دوشنبه - روز وفات حضرت - با ابوبکر به جا آوردند. رسول خدا(ص) پرده حجره خود را که مشرف به مسجد بود کنار زد و در حالی که مسلمانان را در حال نماز مشاهده می‏کرد لبخندی زد. مسلمانان پیامبر را مشاهده کردند و به اندازه‏ای شادمان شدند که خواستند از شادی نماز را رها کنند و ابوبکر خواست به صفی که پشت سر او بود برگردد و جا را برای پیامبر باز نماید، تا با مردم نماز بگزارد، پیامبر(ص) اشاره کرد تا نماز خویش را ادامه دهند، و پرده حجره را کشیده و به بستر خویش رفت و این آخرین دیدار آن حضرت، با مسلمانان بود.

   

    وقتی حضرت در آستانه رحلت قرار گرفت با دست خویش آب به صورت مبارک خود می‏ریخت و می‏فرمود: چه اندوهی! فاطمه عرض می‏کرد: ای پدر بزرگوار، اندوه تو چه اندازه بزرگ است. پیامبر خدا(ص) می‏فرمود: پدرت بعد از امروز اندوهی نخواهد داشت. آن حضرت وقتی شدت نگرانی فاطمه‏را دید او را نزدیک خود خواند و به او رازی گفت و وی گریست. بار دیگر رازی به او گفت که خندید. وقتی رسول خدا(ص) به ملکوت اعلی پیوست، عایشه علت آن را از فاطمه جویا شد. وی فرمود: زمانی که گریستم پدرم خبر رحلت خویش را به من داد و آن‏گاه که خنده کردم به من اطلاع داد که نخستین فردی هستم که به او می‏پیوندم.

   

    عایشه، آخرین لحظات عمر حضرت را این گونه توصیف می‏کند: نزد پیامبر ظرفی از آب قرار داشت، حضرت دست خود را وارد آب نمود و به صورت خویش مالید و سپس می‏فرمود: «فی الرفیق الأعلی، فی الرفیق الأعلی» تا این که روح بلندش به نزد معبود شتافت.

   

    رحلت آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیع‏الاول اتفاق افتاد و هنگام رحلت 63بهار از عمر شریف آن حضرت می‏گذشت.

   

    شهادت امام حسن (ع)   

    باز هم مدینه بر خاک سیاه اندوه نشسته و سکوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر، امام مجتبی علیه السلام است.

          حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد.

   

    امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.

       امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد.

   

 

 


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 23
بازدید دیروز:  48
مجموع بازدیدها:  173271