حاجی نوری ) میگوید در همان گرما گرم روز عاشورا که میدانید مجال نماز خواندن هم نبود ، اما نماز خوف خواند و با عجله هم خواند . حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند ، و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند ، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که میآمد از پا در آمدند .
مجالی برای نماز خواندن به اینها نمیدادند ، ولی گفتهاند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی را بیندازید ، من میخواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا ، لااقل شبیه آن هم که شده ببینم ، من آرزو دارم ، آرزو را که نمیشود به گور برد
شما را بخدا ببینید حرفهائی را که گاهی وقتها از یک افراد در سطح خیلی پایین میشنویم که مثلا میگویند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم ، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم ، به فردی چون حسین بن علی نسبت میدهند ، آن هم در گرما گرم زدو خورد که مجال نماز خواندن نیست ! و میگویند حضرت فرمود من در همین جا میخواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است در اینجا راه بیندازم . یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانیهای قدیم ما هرگز جدا نمیشد عروسی قاسم نو کدخدا ، یعنی نو داماد بود ، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد . حاجی نوری میگوید ملا حسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی بنام روضه الشهداء نوشته است و اصل قضیه صددرصد دروغ است . بقول آن شاعر که گفت :
بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز
حماسه حسینی،ص28