اکنون مناسب است در مورد شخصیتهایی که در روایات از آنان یاد شده به صورت گذرا نکاتی را مطرح کنیم.
1. شعیب بن صالح
با مسامحه میتوان گفت که در کتب شیعه، در هفت روایت این نام آمده و از فردی به نام شعیب یاد شده است.
این روایات به پنج مطلب اشاره دارد. به متن روایات دقت کنید: 1- «ثم یخرج المهدی علی لوائه شعیب بن صالح» ؛ 2- «ثم یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند» ؛ 3- «قبل هذا الامر السفیانی و الیمانی و المروانی و شعیب بن صالح» ؛ 4- «امیرهم رجل من بنی تمیم یقال له شعیب بن صالح» ؛ 5- «و شعیب بن صالح علی مقدمته... مطابق این روایت جبرئیل در سمت راست ومیکائیل در سمت چپ و شعیب بن صالح پیشاپیش سپاه حضرت خواهند بود» .
اولاً سند همه این روایتها ضعیف است و دو روایت نیز اصلا به امام معصوم نمیرسد. ثانیاً هیچ ارتباطی بین شعیب با خراسانی نیست. در یک روایت فقط آمده که قبل از این امر (قیام) چند نفر هستند: سفیانی، یمانی، مروانی، شعیب بن صالح. در یک روایت خروج او از سمرقند و قبل از خروج سفیانی است و در روایتی خروج امام و حضور شعیب در مقدمه لشگر ایشان است و در یک روایت حضور او در عراق قبل از قیام امام مطرح شده و اینکه در عراق به امام ملحق میشود.
* به علاوه با کدام قرینه معلوم شده است که منظور روایت، معنای لغوی «شعیب» شعب بوده و معنای «مردمی» منظور است. آیا چون نمیدانیم چه کسانی از قبیله بنیتمیم هستند پس منظور از بنی تمیم، جامعه اسلامی و یا محرومان گمنام است؟ آیا به دلیل آن که نشانههای گفته شده در روایات قابل انطباق بر فرد خاصی نیست باید نشانهها را تأویل کرد و آنها را بر قامت افراد ساز نمود؟
2. یمانی
علامت یمانی از علایم حتمی بوده و حدیث صحیح دارد. از احادیث مربوط به یمانی دو نکته قابل پذیرش است: 1ـ اصل قیام و خروج او در برابر سفیانی 2ـ بر حق و هدایت بودن او.
در هیچ روایتی، از تعدد یمانی سخنی مطرح نشده است و از روایات نیز چنین مطلبی قابل استفاده نیست.
همچنین در روایات ما اسمی از نصر برای او نیامده است. در روایتی از اهل سنت نام «نصر» آمده آن هم به صورت لقب، یعنی به او نصر میگویند زیرا نصر خدا برای اوست و در همین روایت اشاره شده نام او سعید است. ابن عساکر از پیامبر نقل کرده است: «صاحب الاعماق الذی یهز من الله العدو علی یدیه نصر فقال انما سمی نصر لنصر الله إیّاه فأما إسمه فسعید.»
3. عبدالله
که به پادشان عربستان تطبیق داده شده است. این مطلب فقط در یک روایت منقول از امام صادق(ع) است که مبهم است. ابوبصیر از امام صادق(ع) چنین روایت کرده است: «مَنْ یَضْمَنْ لِی مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْکُ سِنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْکَ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِکَ قَالَ کَلا.» منظور از عبدالله کیست؟
آخرین خلیفه عباسی نامش عبدالله بن منصور ملقّب به مستعصم بالله بود. عده¬ای گمان داشتند مراد از مرگ عبدالله در روایات فوق همان خلیفه عباسی بود که با مرگ وی در سال656 سلسله خلفای عباسی نیز پایان یافت. آیا واقعاً مراد از عبدالله همو بود؟ اگر فرض کنیم منظور حاکم حجار باشد، به چه دلیل مراد این فرد (ملک عبدالله کنونی) باشد؟ اینکه در صد سال اخیر پادشاهی به نام عبدالله در این کشور نبوده است دیگر چگونه ملاک و معیاری است؟
4. روح الله
آنچه در این فیلم مطرح شده است مستند به یک روایت است. با مراجعه به روایت روشن میشود که کلام پیامبر در وصف شیعیان امام علی(ع) است. حضرت ابتدا اشاره دارند آنان بر منابری از نور هستند و صورتشان نورانی و لباسشان از نور است. عبارت چنین است: «إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُم» بعد میفرماید: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِی.» مرحوم مجلسی در ذیل حدیث میگوید: رَوْح الله یعنی به رحمت خدا و اینکه حبّ آنان نسبت به یکدیگر به خاطر خدا است نه به خاطر مال و نَسَب و سایر امور دنیوی.
برای درک بیشتر مطلب می توان به روایت مشابه نیز مراجعه کرد. مرحوم کلینی در جلد دوم کافی بابی را گشوده اند به نام «بَابُ الْحُبِّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِی اللَّه» و روایات متعددی را ذکر کرده¬اند. به عنوان نمونه از امام صادق(ع) نقل می کند: «إِنَّ الْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قَدْ أَضَاءَ نُورُ وُجُوهِهِمْ وَ نُورُ أَجْسَادِهِمْ وَ نُورُ مَنَابِرِهِمْ کُلَّ شَیْءٍ حَتَّى یُعْرَفُوا بِهِ فَیُقَالُ هَؤُلَاءِ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّه.» «کسانى که براى خدا با یک دیگر دوستى میکنند، روز قیامت بر منبرهاى نور میباشند، نور چهره و نور تن و نور منبرهایشان همه چیز را روشن کند، به درجهاى که به آن معرفى شوند، و گفته شود: دوستی ایشان برای خداست»
5. خراسانی
در تعدادی از روایات اشاره به خراسانی و خروج او شده است. با توجه به روایات، خروج این فرد قابل پذیرش است؛ یعنی امکان دارد فردی معروف به خراسانی در آخرالزمان خروج کند. اما اولاً خروج او از علایم حتمی نیست. ثانیاً مدح ویژه ای از او نشده است؛ یعنی در روایات نیامده است که او انسانی با صفات برجسته مانند عالم و فرزانه و... هست که به خاطر امام زمان(عج) و امر ایشان قیام میکند و برای زمینهسازی ظهور حرکت میکند. بله میتوان مدح کلی نسبت به او و حرکتش را فهیمد زیرا به امام ملحق میشود.