نثرگونهای در رثای شهید میثمی از دکتر مهدی مسجدیان
سخن در رثای مردی به وسعت انقلاب به پاکی و صفای جبههها در قالب تنگ و حقیر کلمات، سخت مشکل است.
شما به کسی که برای خدا از هیچ چیز فروگذار نمیکند
کسی که جاده وجود خود را برای خدا صاف میکند
کسی که نفس خود را پاک و پاکیزیه میگرداند
کسی که به عهد خدا وفا میکند و عبادت شیطان نمیکند
کسی که راحت از همه چیز خود میگذرد
کسی که در راه خدا سختیها را میپذیرد
کسی که برای خدا قیام میکند و مقاومت میکند
کسی که نه خوفی بر اوست و نه حزنی با او
کسی که دنیا را به سخره گرفته است
کسی که امانتدار گوهر انسانی است
کسی که نفس خود را با تقوا تزکیه میکند
و رستگار میشود
چه میگویید؟
میثمی، «عبدالله» بود.
میثمی، یک روح بلند، یک روح عمیق و یک روح بزرگ بود.
روحی نورانی، روحی روحانی
روحی که قالبپذیر نبود، روحی که جسمپذیر نبود، روحی که زندانپذیر نبود
روحی که زندان شاه را در خود زندان کرد؛ همچنان که جسم را در روح خود زندانی کرد.
میثمی زندان را نشکست، شکست داد.
از زمان زندان به عنوان بهترین ایام یاد کرد.
ایامی که تنوع دنیا را میتوان به تاریکی زندان متارکه داد.
ایامی که نفس را میتوان بهتر محاسبه کرد.
ایامی که میتوان مقاومت عملی آموخت.
ایامی که زیباییهای روح را میتوان در لذت مناجات چشید
ایامی که میتوان امواج روح بسیط را با وزش طوفان
محبت به کرانه هستی زد
ایامی که نور آسمانها و زمین را در حقیقت مصباحی
در طریقت زجاجه مشکاه شریعت چون ستاره درخشان
فراسوی هدایت خویش دید و درک کرد و شهود کرد
و زندان به اذن الله بیت ذکر اسمش و تسبیح بامداد و شامگاهش قرار داد.
آیا نمیتوان گفت مصداق رجال لاتلهیهم تجازه و لابیع عن ذکرالله
میثمی در زندان بوده است و چه پاداشی بهتر از
یرزق من یشاء بغیر حسبا
میثمی انقلاب را درک کرد، ظلم را دید و در کوره حوادث آبدیده شد. طلبه جوانی که اقیانوسی از تجربه را در کوله بار خویش حمل میکرد. رنج را و فقر را و نداشتن را لمس کرد و با نخواستن همه چیز را داشت و قناعت را توشه و زاد خود قرار داد.
میثمی در انقلاب و امام ذوب گردید. امام را دوست میداشت و شاگرد مخلص و واقعی او بود. نماینده تمام عیار او بود. او نیز همچون امام جذب داشت و جذبه جمال داشت و جلال پوشاننده عیوب بود و ظاهر کننده خوبها و خیرات زیطلبگی داشت، ساده میزیست صمیمی و دوست داشتنی بود الگو و اسوه بود وقایع را بررسی میکرد و حقایق را درک میکرد گویی برای همه آنچه میبیند و میشنود، نقشهای دارد تا به صلاح برساند میثمی «عبدالله» بود.
عمق و اصالت داشت، ریشههای دین باوری او اصل شجره طیبهاش را ثابت کرده بود و شاخ و برگ رفتار شیعی او فرغ شجره طیبهاش را تا آسمان ملکوت فرا برده بود.
طالبان حقیقت از ثمره شجره او حیات طیبه مییافتند.
اطمینان قلبی، آرامش روحی و معرفت الهی میگرفتند.
وجود او برکت بود و برکت داشت
فتبارک الله احسن الخالقین
چرا او در بین تمام انتخابهای ممکن، سپاه را برگزید.
سپاه یعنی لشکر آماده ظهور
سپاه یعنی انتظار ظهور
سپاه یعنی بیوقفه در حضور
سپاه یعنی حاضر به حضور
سپاه یعنی لبیک
اللهم لبیک
لبیک لاشریک لک لبیک
میثمی به لباس پیامبر احرام بست و به سپاه امام زمان، حج بیتالله رفت.
عاشقان را یافت، شیفتگان را پیدا کرد و در گردونه یار قرار گرفت.
خلع نعلین کرد، به وادی مقدس درآمد و به قبسی از آن آتش قدسی
به حالت صعق رسید.
میثمی «عبدالله» بود
منبع:http://new.sajed.ir/Menu1/Description.aspx?id=82708