به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
>>جعفری ( سه شنبه 88/7/21 :: ساعت 9:24 عصر)

سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت، تنها واژه‏ای است که برازنده نام توست. تو از زلالی آینه، هر آینه فراتری. در تو کرامت باران موج می‏زند. با تلاوت قرآن هم آغوشی و دست‏هایت، مونس آسمان مدینه‏اند.
65
سال، عاشقانه زیستی و 34 سال را صادقانه امامت کردی تا پر پر دانه‏های نجابتت به انگور زهر آلود منصور آغشته شد. 

ای سعادت سپید! شب شهادتت اشک می‏ریزیم و ستایش می‏کنیم غربت ستودنی‏ات را.
از کدام برکه نوشیده‏ای که دست در دست ملائکه، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد؟ 

ای انیس مدام سجاده و هم نشین شبانه قرآن! آفتاب عظمتت همیشه بر فراز آسمان مسلمانان، روشنایی بخش است. تمام سپیده‏هامان را به صداقت نامت استواریم.شب شهادتت غمنامه‏ای می‏نویسیم به مظلومیت باران، آن زمان که آسمان غربتت را گریست.ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)! نامت را با افتخار به دل‏های غریبمان می‏سپاریم تا یادت آرام بخش سینه‏های بی‏تابمان باشد 




  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 10
بازدید دیروز:  7
مجموع بازدیدها:  176293