و باز محرم آمد... محرم در همین حوالی است. در ذهن من غوغایی است. عاشورا تمام خوابهای من را پر می کند. کربلا همین نزدیکی است جلوی چشمان من ایستاده سرهای بریده تن های بی سر . شانه های بی دست و دستهایی که در دستهای خدا حلقه می خورد. ادامه مطلب...
و باز محرم آمد...
محرم در همین حوالی است. در ذهن من غوغایی است. عاشورا تمام خوابهای من را پر می کند. کربلا همین نزدیکی است جلوی چشمان من ایستاده سرهای بریده تن های بی سر . شانه های بی دست و دستهایی که در دستهای خدا حلقه می خورد.
ادامه مطلب...