آخرین سفارش
زمان جدایی رسول خدا(ص) که نزدیک شد، یاران خویش را در خانه عایشه گرد آورد و بدانان سخت نگریست و اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: «مرحباً بکم، حیاکم الله، رحمکم الله، آواکم الله، حفظکم الله، رفعکم الله، وفّقکم الله، سلّمکم الله، قبّلکم الله». شما را به تقوای الهی سفارش
میکنم و توصیه میکنم خدا را در نظر داشته باشید. بر بندگان خدا برتری جویی نکنید و در زمین خدا خود را بالاتر از دیگران ندانید؛ زیرا خداوند به من و شما فرمود: «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرْضِ وَلافَساداً وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ».
و سپس دستور داد مراسم تکفین و تدفین وی را چگونه انجام دهند و در مصیبت آن حضرت صدا را بلند نکنند. از جابر نقل شده که گفت: از رسول خدا(ص) شنیده است که قبل از رحلتش میفرمود: «نسبت به خداوند حسن ظن داشته باشید». پیامبر اسلام(ص) بیم آن داشت که مبادا امتش از تمایلاتی که به ترک نماز منتهی میشود، پیروی کنند و کبر و غرور بر آنان چیره گردد، از این رو بدانان سفارش فرمود نماز را بهپای دارند و به زیردستان و بردگان و خدمتکاران خویش، مهربانی کنند. اَنَس میگوید: آنگاهکه حضرت در آستانه رحلت قرارگرفت، غالب سفارشات آن بزرگوار، اقامه نماز و نیکی به زیر دستان بود.
آخرین لحظات
مسلمانان برای امتثال دستور پیامبر(ص) نماز را تا روز دوشنبه - روز وفات حضرت - با ابوبکر به جا آوردند. رسول خدا(ص) پرده حجره خود را که مشرف به مسجد بود کنار زد و در حالی که مسلمانان را در حال نماز مشاهده میکرد لبخندی زد. مسلمانان پیامبر را مشاهده کردند و به اندازهای شادمان شدند که خواستند از شادی نماز را رها کنند و ابوبکر خواست به صفی که پشت سر او بود برگردد و جا را برای پیامبر باز نماید، تا با مردم نماز بگزارد، پیامبر(ص) اشاره کرد تا نماز خویش را ادامه دهند، و پرده حجره را کشیده و به بستر خویش رفت و این آخرین دیدار آن حضرت، با مسلمانان بود.
وقتی حضرت در آستانه رحلت قرار گرفت با دست خویش آب به صورت مبارک خود میریخت و میفرمود: چه اندوهی! فاطمه عرض میکرد: ای پدر بزرگوار، اندوه تو چه اندازه بزرگ است. پیامبر خدا(ص) میفرمود: پدرت بعد از امروز اندوهی نخواهد داشت. آن حضرت وقتی شدت نگرانی فاطمهرا دید او را نزدیک خود خواند و به او رازی گفت و وی گریست. بار دیگر رازی به او گفت که خندید. وقتی رسول خدا(ص) به ملکوت اعلی پیوست، عایشه علت آن را از فاطمه جویا شد. وی فرمود: زمانی که گریستم پدرم خبر رحلت خویش را به من داد و آنگاه که خنده کردم به من اطلاع داد که نخستین فردی هستم که به او میپیوندم.
عایشه، آخرین لحظات عمر حضرت را این گونه توصیف میکند: نزد پیامبر ظرفی از آب قرار داشت، حضرت دست خود را وارد آب نمود و به صورت خویش مالید و سپس میفرمود: «فی الرفیق الأعلی، فی الرفیق الأعلی» تا این که روح بلندش به نزد معبود شتافت.
رحلت آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیعالاول اتفاق افتاد و هنگام رحلت 63بهار از عمر شریف آن حضرت میگذشت.
شهادت امام حسن (ع)
باز هم مدینه بر خاک سیاه اندوه نشسته و سکوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر، امام مجتبی علیه السلام است.
حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد.
امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد.